بر اساس افسانهای یکی از سالکان در کوه چای مشغول مراقبه بوده؛ ولی دائم چشمهایش بسته میشده. برای اینکه بتواند چشمهایش را باز نگه دارد پلکهایش را میبرد و به درون کوهستان پرتاب میکند. از آن پلک گیاهی بنام چای میروید که هدیه ایست از طرف خداوند برای افرادیکه به مراقبه(مدیتیشن) مینشینند. براساس یک داستان قدیمی حدود پنج هزار سال قبل تعدادی برگ چای در اثر وزش باد به درون یک فنجان آب داغ که در دست «شن نونگ» امپراتور چین بود، افتاد و حاکم نتیجه این حادثه را به عنوان یک تحول بزرگ برای آب ساده و بی طعم اعلام کرد. در پی آن مصرف چای همهگیر شد. در یک افسانه عامه چینی، شن نونگ (Shennong)، امپراتور چین ابداع کننده اسطورهای کشاورزی و طب چینی حدود ۵۰۰ سال پیش درحال سفر بودهاست. وی که به دلیل تبحرش در روشهای علمی مشهور بوده، براین اعتقاد بود که مطمئنترین روش برای نوشیدن آب این است که ابتدا آن را بجوشانند. یک روز متوجه شد که تعدادی برگ در داخل آبی افتاده که وی آن را جوشانده بود. پادشاه نکته بین و کنجکاو جرعهای از آن را نوشید و از طعم مطلوب و خواص نیروبخش آن شگفت زده شد. برخی از افسانههای دیگر میگویند که امپراتور خواص طبی برخی از گیاهان را برای خود آزمایش میکرد، که برخی از آنها سمی بودند، اما آزمایش بر روی چای نشان داد که آن نوشدارو است. داستان شن نونگ در کتاب «لویو چا جینگ» نیز که یک اثر قدیمی مربوط به این موضوع است، ذکر شده است. شن نونگ، پادشاه چین، که در سالنامههای چینی او را تقریباً مشوق هر امر نیکی میدانند، در سال ۲۷۵۰ قبل از میلاد بر تخت نشست. او در یک شب بهاری زیبا، در سال ۲۷۳۷ قبل از میلاد، زیر درختی در چشماندازی تپهای در منطقهٔ یانگ تسه کیانگ در یکی از قصرهای خود کنار سوگلی دربار نشسته بود. وقتی برای او آب آشامیدنی را میجوشاندند چند برگ از شاخه درخت چای وحشی را که به خاطر بوی خوش شکوفهها یش آن را در باغ قصر کاشته بودند در آب ریختند و بدین ترتیب چای کشف شد
